ابوخيثمه انصارى: [32] عبداللهبنخيثمه[33] از تيره بنىسالم[34] از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله)
زمان اسلام آوردن ابوخيثمه روشن نيست. برخى از حضور وى در بدر[35] و برخى در اُحُد[36] ياد كردهاند. در جنگ تبوك ابتدا سرپيچيد؛ سپس پشيمان شد و به پيامبر(صلى الله عليه وآله)پيوست. نقل است كه حضرت از ديدن او خوشحال شد و برايش دُعا كرد.[37] ابنهشام، اشعار او را در ماجراى حملهمشركان مكّه به زينب (دختر پيامبر) و در جنگ تبوك آورده است.[38] برخى، ادامه زندگى او را تا زمان يزيدبن معاويه گزارش كردهاند.[39] از وى نسلى باقى نمانده است.[40]ابوخيثمه در شأن نزول:
1. به نقل طبرى ابوخيثمه يك صاع (سهكيلو) خرما صدقه داد و منافقان براو عيب گرفتند؛ سپس اين آيه نازل شد: «الَّذين يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَالْمُؤمِنينَ فِىالصَّدَقـتِ والّذينَ لاَيَجِدُون إلاّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَاللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَليمٌ = كسانىكه بر مؤمنان صدقهدهنده از روى ميل، عيب مىگيرند و از كسانى كه [در انفاق]جز به اندازه توانشان نمىيابند، [عيبجويى مىكنند]و آنان را به ريشخند مىگيرند، [بدانند كه] خدا آنان را به ريشخند گرفته است و برايشان عذابى دردناك خواهد بود». (توبه /9، 79)2. ابوخيثمه در جنگ تبوك، به رغم فرمان پيامبر براى شركت در جنگ، به ماندن در مدينه متمايل بود كه خداوند او را متوجّه حقّ و ثابت قدم كرد و به پيامبر ملحق شد و اين آيه دربارهاش فرود آمد:[41]«لَقَد تَابَ اللَّهُ عَلَىالنَّبِىِّ وَالْمُهجِريِنَ وَالاَْنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعوهُ فِى سَاعَةِ الْعُسرَةِ مِن بَعدِ ما كادَ يَزيغُ قُلوبُ فَرِيق مِنهُم ثُمَّ تَابَ عَلَيهِم إنَّهُ بِهِمرَءوف رَحيمٌ = به يقين خدا بر پيامبر و مهاجران و انصار كه در آن ساعت دشوار از او پيروى كردند ببخشود؛ پس از آن كه چيزى نمانده بود دلهاى گروهى از آنان منحرف شود. باز برايشان ببخشود. به راستى كه او به آنان رئوف و رحيم است». (توبه/ 9، 117)
منابع:
الاستيعاب فى معرفة الأصحاب؛ السيرة النبويـّه، ابنهشام؛ صحيح مسلم؛ الطبقات الكبرى؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ المغازى.فتاح آقازاده
[32] صحيح مسلم، ج9، ص189.
[33] سيره ابنهشام، ج4، ص521.
[34] الاستيعاب، ج4، ص207.
[35] الطبقات، ج3، ص470.
[36] الاستيعاب، ج4، ص207.
[37] المغازى، ج3، ص998؛ سيره ابن هشام، ج4، ص520 و 521.
[38] سيره ابن هشام، ج4، ص521 و ج2، ص655.
[39] الاستيعاب، ج4، ص207.
[40] الطبقات، ج3، ص470.
[41] مجمعالبيان، ج5، ص119 و 120؛ المغازى، ج3، ص1074.